چوپان مرا به نیّت ِ جلاد می برد!
انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی
گمان نکن که تو را باد می برد !
اینروز را نخواسته از یاد می برد
چشمان بی گناه کسی بی پناه تر
بی خواب را به شهر غم آباد می برد
گم می کند سیاهی شب را نفس نفس
سگ پرسه ای که تا رگ بیداد می برد
تو ماه کاملی و نبودت پلنگ وار
شب را به عمق ورطه ی فریاد می برد
آخر شب بلند به گیسوی تو قسم
دارد مرا به مهلکه ای حاد می برد
حالم شبیه قوچ چموشی که عاقبت
چوپان مرا به نیّت ِ جلاد می برد
افسوس چشم مست تو را نیمه های شب
شیطان به سمت خوابِ پریزاد می برد
من برخلاف آب به جایی نمی رسم
مرگ است آنچه ماهی آزاد می برد
نفرین نکن ببین گذرم را شبی بلند
دست قضا به آنچه نیفتاد می برد
چکامه