صبح بخیر

صبح صادق در همین تصویر معنا می شود

با نگاه روشنت پلک سحر وا می شود
تا تبسم می کنی خورشید پیدا می شود

خط به خطِّ صفحه ی پیشانی ات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا می شود!

فیلسوفان را اشارات تو عاشق می کند
آرزومند شفایت ابن سینا می شود

مست از یاقوت سرشار کلامت می شویم
با جواهرهای نابت فقه پویا می شود

از نگاهت انبیا اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می شود

تا غزل وصف تو باشد قابل تصدیق هست
شعرهای صادقانه بهترین ها می شود

...

صبح بخیر, عاشقانه, غزل ‏ - نظر دهید...

لبخند می زنی و من از خواب میپرم!

از خواب چشم های تو تا صبح می پرم
این روزها هوای تو افتاده در سرم

هر سایه ای که بگذرد از خلوتم تویی
افتاده ای به جان غزل های آخرم!

گاهی صدای روشنت از دور می وزد
گاهی شبیه ماه نشستی برابرم

یا روبه روی پنجره ام ایستاده ای
پاشیده عطر پیرهنت روی بسترم

گاهی میان چادر گلدار کودکی ات
باران گرفته ای سر گلدان پرپرم

مثل پری در آینه ها حـرف می زنی
جز آه…هرچه گفته ای از یاد می برم

نزدیک صبح، کنج اتاقم نشسته ای
لبخند می زنی و من از خواب میپرم…

...

اصغر معاذی, صبح بخیر, عاشقانه, غزل نظر دهید...