روز زن و روز دختر

دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت !

چقدر بوی تو خوب است، بوی آغوشت
همیشه زحمت من بوده است بر دوشت

چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم
دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت

ولی به خاطر من بال را کنار زدی
که با دو دست بگیری مرا در آغوشت !

که با دو دست برایم دو بال بگذاری
به جای روشنی بال های خاموشت

که آسمان خودت آسمان من باشد
که از بهشت بخوانم دوباره در گوشت

آهای روسری ات آفتاب تابستان
شکوفه تاج سر تو ، بنفشه تن پوشت

بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست
بهشت باغ بزرگیست، باغ آغوشت

بهشتِ اول و آخر گمان نکن حتی
بهشت هم بروم می کنم فراموشت !

...

روز زن و روز دختر, روز مادر, عاشقانه, غزل, نغمه مستشار نظامی نظر دهید...

دختری را که دوست میدارم !

دختری از حوالی عشقی
از بلندای کوی دلداری

دختری از حریم بارانی
در دل تپه‌های گلکاری

دختری که نشسته در شعرم
با تمامی زیر و بم هایش

دختری را که دوست میدارم
دختری را که دوست میداری

آنچنان دلنواز و محجوبی
که نیایی به چارچوب غزل

مثل تصویر روی قلک‌ ها
یا که قلیان عهد قاجاری

من خودم آمدم درون قفس
توی بن بست سینه ی تنگت

بخدا هیچ جا نخواهم رفت
گر درش را تو باز بگذاری

عشق یک اتفاق عادی نیست
ازدحامی ز رقص آینه هاست

بایدم مثل جان نگه دارم
بایدت حرمتش نگه دارى

...

روز زن و روز دختر, عاشقانه ‏ - نظر دهید...

به زن ها بگویید زیبایی شما مرگ را هم می کُشد…!

به زن ها بگویید
برای نظامی هایشان
آرایش غلیظ کنند
برقصند و آواز بخوانند
و جلوی ریختن خون
هزاران هزار آدم بی دفاع را بگیرند!

به زن ها بگویید
موهایشان را باز کنند
و در خانه، برهنه راه بروند
تا عطر زنانگی شان
همسران شان را گیج کند
و از فکر جنگ بيرون بيايند!

به زن ها بگویید،
زیبایی شما
از هر فرمانده ای، فرمانده تر است!
زیبا بگردید
وبا زیبایی تان دستور بدهید
كه از فرمان، سر پیچی کنند!

به زن ها بگویید
زیبایی شما
مرگ را هم می کُشد…!

...

اجتماعی, روز زن و روز دختر, عاشقانه, نثر ‏ - نظر دهید...

مگر می توان زنی را دوست نداشت و شعری سرود؟!

هر شاعری زنی را دوست دارد
که در چشمانش دریا را دیده است
و از لب هایش شراب نوشیده.
و هر شب
خیالش را تنگ در آغوش می کشد.

در هر شعری
زنی جریان دارد…
مگر می توان زنی را دوست نداشت
و شعری سرود ؟!

شعرهای من
لنگ شراب لب هایت هستند .
کی به دیوان خسته ی من جان می دهی؟!

...

روز زن و روز دختر, عاشقانه, نثر ‏ - نظر دهید...

زن از نخست بوده رکن خانه ی هستی

اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستارِ خُردی ایشان

به گاهواره ی مادر بسی خفت
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان

در آن سرایی که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مَرد، مرده است روان

به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان

زن از نخست بوده رکن خانه ی هستی
که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان

...

روز زن و روز دختر, روز مادر, غزل, مثنویات، تمثیلات و مقطعات پروین اعتصامی نظر دهید...