تولد

میلاد منو امشب، تبریک بگو از دور

میلاد منه امشب با اینکه مبارک نیست!
جز قلب من اسم تو، رو قلب کسی حک نیست

جز تو که بدی با من، من با همه بی رحمم…
با اینکه بدی، خوبم معنی شو نمی فهمم

امشب تو به جای من، شمعامونو خاموش کن
این بار تو ساکت باش،حرفای منو گوش کن

از دست تو دق کردم،از دست تو غمگینم
من شبای تاریکو از چشم تو می بینم

راهی که به جز این نیست، تنهاییمو باور کن
از اشک نمی ترسم بغض منو پر پر کن

میلاد منو امشب، تبریک بگو از دور
من دیگه نمیبینم ،آدم مث تو مغرور!

...

تولد, جدایی, مثنوی ‏ - نظر دهید...

راستی ظاهرا تولدته!

باز نشستی تو آخرین سیگار
با کتابات که اونور ِ تختن

مث یه گرگ پیر، غمگینی!
گوسفندا چقدر خوشبختن

چیزایی هست که تو می فهمی
که به کابوس و عشق مرتبطه

بی صدا زوزه می کشی تو خودت
راستی ظاهرا تولدته

توی تقویم یه علامت هست
روز پرداخت آخرین قبضه

یه پلیس ایستاده اون پایین
رنگ خوابای ما هنوز سبزه

نسل ما رو فرشته ها کشتن
تو کتابای دینی و درسی

تو که می دونی آخرش هیچه
دیگه از هیچ چی نمی ترسی

رو لبت یه سرود غمگینه
تو چشات برق خشمه و الکل

نمی تونن تو رو بخوابونن
با دیازپام یا ترامادول

تو یه میدون توو غرب تهرانی
با یه رؤیای غیر قابل ذکر

سهمت از روزگار ما اینه
فحش یک مشت لات و روشنفکر

از کجا اومدی؟ کجا می ری؟
کوچه هامون هنوز بن بستن

مطمئنّم یه روز می کُشنت
همینایی که عاشقت هستن

ک و ن لقّ کبوترای سفید
تو می میری اگه اسیر بشی

راستی ظاهرا تولدته
تا که یک سال دیگه پیر بشی

...

تولد, سیدمهدی موسوی, مثنوی نظر دهید...