از من تنهایی مانده است…
مثل پیرمرد متولد ۱۳۰۰؛
نه لباسِ سربازیام مانده است، نه فرماندهام
نه متفقین ماندهاند، نه روسپیهای لهستانی
نه پل عابرپیادۀ مخبرالدوله نه عابرهایش
نه آن دخترکی که دستش در دست مادر
و نان سنگک در دست، نه نان و نه نانواها
نه همبازی و همپالکیهایم…
مثل پیرمرد متولد ۱۳۰۰
از من تنهایی مانده است…