شهادت حضرت علی (ع)

خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد

خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد
چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد

از خون او به دامن محراب، نقش بست
بر این شهید، ظلم و ستم بی‌حساب شد

شمشیر، گریه کرد به زخم سر علی
حتی به غربتش جگر خون کباب شد

محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت:
یا فاطمه! دعای علی مستجاب شد

مویی که شد سفید زهجران فاطمه
جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟

هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار
سهم تراب، خون سر بوتراب شد

فرق علی دو‌تا شد و جبریل صیحه زد
ای وای! چار رکن هدایت خراب شد

هر پادشه ستم به رعیت کند ولی
پیوسته بر علی ز رعیت عذاب شد

هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت
هم خصم بهر کشتن او در شتاب شد

«میثم!» سرشک دیده و خون‌جگر کم است
بر رهبری کـه پیر به فصل شباب شد

...

شهادت حضرت علی (ع), غزل ‏ - نظر دهید...

الامان از کاروان دختر بی معجرت

دور شمع پیکرت، گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت

...

شهادت حضرت علی (ع), علی اکبر لطیفیان, غزل نظر دهید...