ناشناس

اصلا دوست ندارم شاعر باشی!

با این الفاظ موزونی که تو بکار میبری
حتم دارم همه ی شهر عاشقت شده اند
اصلا دوست ندارم شاعر باشی!
هیچ حواست هست،
چند وقت است مرا ندیده ای!؟

اصلا حواست به
چین و چروک های صورتم هست
اصلا میدانی نرخ
یک دانه نان چقدر است
یا اصلا میدانی
موهایم را شانه زده بودم
و سرمه در چشم
ساعت ها نگاهم به در خیره شده بود
نه ...نه ...تو اینها را نمیدانی
چون مدام سرگرم کاغذ
بازی شده ای!

راستی گفتم کاغذ
چیزی یادم آمد
سقف خانه مان چکه میکند
برای گرفتن وام
چقدر کاغذ نیاز داری!؟

...

رابطه, ناشناس, نثر نظر دهید...

خیلی از لباس ها فقط توی اتاق پرو قشنگ اند !

كاش همان بار اول كه دیدمت، همان جا پیشانی ات را می‌بوسیدم و از این جمله‌های معروف می گفتم:
عزیز من... ما به درد همدیگر نمی‌خوریم...
و تمام
اما ادامه‌ ات دادم... و اشتباه هم ادامه‌ات دادم...
خیلی از لباس ها فقط توی اتاق پرو قشنگ اند... نباید انتخابشان كرد...

...

رابطه, ناشناس, نثر نظر دهید...

نگین از عشق زده شدین!

اينقد جلوی بقیه نگین از عشق زده شدین!
بی اعتمادین...سردین...کشش یه ماجرای تازه رو ندارین...یهو دیدی بین اون همه آدم که داری براشون نطق می کنی، کسی نشسته که دوستت داره ولی از حرفات ميترسه!

...

رابطه, ناشناس, نثر نظر دهید...

خاطراتش رو نگه دار اگه نه بنداز دور...

احتمالا واسه همه پیش اومده، بعضی وسیله ها وقتی خراب میشن، اگه بخوای درستش کنی خرابتر میشه ! اگه واست مهم باشه باید بذاریش یه گوشه یادگاری اگه هم نباشه باید بندازیش دور....
بعضی دوستی ها و رابطه ها هم اینجوریه خراب که شد دیگه درست نمیشه ! بخوای هم درستش کنی خرابترش می کنی ، اگه خیلی واست مهمه خاطراتش رو نگه دار اگه نه بنداز دور...

...

رابطه, ناشناس, نثر نظر دهید...