این سواران کیستند انگار سر می آورند
انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی
این سواران کیستند انگار سر می آورند
از بیابان بلا گویا خبر می آورند
این گلوی کوچک انگاری که راه شیری است
این سواران، کهکشان با خود مگر می آورند
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بی پیراهن و بی بال و پر می آورند
هم عمو می آورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر می آورند و هم پسر می آورند
آشنا می آید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیک تر می آورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمه شب
ماه را نامحرمان از پشت سر می آورند
بس که بر بالای نی شیرین غزل سر داده ای
من که می پندارم اینان نی شکر می آورند
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران می آورند و تشت زر می آورند