مانده باشد!

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
برایت اتّفاق افتاده جسمت
درون چاه بابِل مانده باشد؟
دلت یک دفعه پروازش بگیرد ؛
ولی پای تو در گِل مانده باشد؟
ببینی ازخودِ دیروزی ات هم
هزاران سال نوری دور ماندی
میان آنچه بودی، آنچه هستی،
جهانی حدّفاصل مانده باشد؟
شده آیا رفیق کهنه ات را
ببینی بعدِ یک مدّت جدایی
تو از دیوانگی هایت بگویی؛
ولی او پاک، عاقل مانده باشد؟
تصوّر کن کسی یک عمر گشته،
که شاید لحظه ای آسوده باشد
ولی از آن همه سگ دو زدن ها،
فقط درد مفاصل مانده باشد
شده هرگز کسی تا دسته خنجر
درون سینه ات جا کرده باشد
اگرچه او تو را بدجور کشته
دل تو پیش قاتل مانده باشد؟
چه دشوار است باور کردن این
که رؤیاهای تو بر باد رفته
به جای نوش دارو توی جامت
کمی زهر هلاهل مانده باشد
شبیه نو عروس تیره بختی
که مرد دیگری را دوست دارد
ولی حالا برایش یک دل خون
و کابوسی پر از "کِل" مانده باشد
چه سودی برده ام از روز تازه؟
فقط آمد مرا کم کرد از من
شبیه جمع و تفریقی شدم که
از آن یک صفر حاصل مانده باشد
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

تنهایی, جدایی, سونیا نوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *