تیر ِ من، تیر خلاص است و خلاصم از تو !

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
به نظر می رسد این یاد تو را کم دارد
دستِ آن مرد، که افتاد تو را کم دارد
به گلو گفتم اگر بغض گلوگیر من است
ول کنش مرد که فریاد تو را کم دارد
به خدا قرض ِ لبم، بوسه فقط بود ولی
از همان لحظه که پس داد تو را کم دارد
قدمت بود که من برگ شدم هی پاییز!
تا به این کوچه رسم، باد تو را کم دارد
به اوین رفته‌ی رویای خودم...حال ِ خراب!
کودتایی شده مرداد تو را کم دارد
تیر ِ من، تیر خلاص است و خلاصم از تو
ماه ِ قبلش چه؟ که خرداد تو را کم دارد؟!
عفو، خوب است و به دل گفتم و از جوخه گریخت
گرچه این فرصت ِ «آزاد» تو را کم دارد
ظاهراً آبِ خنک خوردن ِ ما بی‌معنی‌ست
بزن این قطعه‌ی بیداد تو را کم دارد
به نود می‌رسم و این دهه‌ی خودکشی‌ اَست
برج ِ سرخورده‌ی میلاد تو را کم دارد
بنویسم که هوا منتقد ِ خوبی نیست؟
ریه‌های شب ِ هشتاد، تو را کم دارد
ربع قرن است که دیر آمده‌ای ، زود مرو
خاطرات خوش ِ هفتاد تو را کم دارد
عیب ِ من، پیری ِ من نیست زمان هم پیر است
عاقبت این همه ایراد، تو را کم دارد
شهر تعطیل شد و غرق ِ تماشای تو شد
شرح ِ این دست مریزاد تو را کم دارد
غیبت‌ات هست کمی عطر و کمی سایه، ولی
در کلاسِ بغل استاد تو را کم دارد
سال ِ تحصیلی ِ باران‌زده و واحد ِ اشک!
سیل ِ من! واحد ِ امداد تو را کم دارد
درس ِ اسطوره‌شناسی هدفش نمره نبود
قصه‌ی دیو و پری‌زاد، تو را کم دارد
پیرهن، ترم بدی بود گذشت از سر ِ ما
گریه با بوسه درافتاد، تو را کم دارد
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

تیر, غزل ‏ -

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *