نداشت…

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
می گفت زنده ام به تو و باوری نداشت
این پادشاه پشت سرش لشکری نداشت
مانند آشنای غریبه در این جهان
جز مرزهای بسته  خود کشوری نداشت
گفتم بمان که دولت عشق است بودنت
اما توجهی به چنین دلبری نداشت
وقتی که رفت قامت دیوار قد کشید
آنقدر قد کشید که دیگر دری نداشت
من ماندم و کبوترحسی که هیچ گاه
بال و پر رها شده ی دیگری نداشت
یک آن تبر به دست دلم را هدف گرفت
وقتی شکست دعوی پیغمبری نداشت
آتش گرفت هیزم چشمان من بجز
رنج و عذاب معجزه ی بهتری نداشت
شیطان نشست وسوسه ای روبراه کرد
“آدم”، ولی دوباره دل کافری نداشت
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

جدایی, سیدمهدی نژادهاشمی, غزل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *