وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
بیت بیت غزلم شوق پریدن دارد
وه که دیدار غزل درد کشیدن دارد
چشم نرگس شده ات باده پرستم کرده
سعی بین حرم و میکده دیدن دارد
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
صحبت از قیمت این غمزه و آن ناز مکن
ناز عاشق کشت ای دوست خریدن دارد
عجب این نیست که آهوی دلم صید تو شد
طعم شهد لب صیاد چشیدن دارد
آن زمانی که آب و گلت را بسرشت
زیر لب گفت که این روح دمیدن دارد
قصه ی دست و ترنج است تماشاگه عشق
شکر وصل رخ تو جامه دریدن دارد
دیدن روی تو راه دگری می خواهد
شرح دیدار تو از شعر بریدن دارد
عالی بود .. عاااالللییی . چطور میشه شعر های دیگه ایشون رو پیدا کرد؟
منتشر میکنیم انشاالله.
جاااااااااان ...عالی...
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
عالی بود ممنون از شما
این بیتی هم که من گذاشتم را سرچ کنید و شعر کاملش را بخوانید حتما خوشتان میاید.
درودوادب وارادت
این شعردرگروه تلگرامی بنام شهریار منتشرشده بود به صاحب پست گفتم شعرازجناب زارع است.
زیباست
عالی و بی نظییییرر و پر از ارایه های ادبی بود♥️♥️