من که خود زاده سرمای شب دی ماهم !

بی تو من با تن تنهای خیابان چه کنم با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم من که خود زاده سرمای شب دی ماهم بی تو با سردی بی رحم زمستان چه کنم تو که خود جان منی در بدن بی رمقم با دل یخ زدهء زخمی بی جان چه کنم بارها بر لب چشمان تو، نـیّـت کردم با دو تا قهوه خشکیده به فنجان چه کنم من که در هرم نفس های خودم سوخته ام با دل تنگ پراز رنج و پریشان چه کنم سال ها بر سی دی ماه گذر کردم من! بی تو با تلخ ترین روز زمستان چه کنم؟ انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
بی تو من با تن تنهای خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
من که خود زاده سرمای شب دی ماهم
بی تو با سردی بی رحم زمستان چه کنم
تو که خود جان منی در بدن بی رمقم
با دل یخ زدهء زخمی بی جان چه کنم
بارها بر لب چشمان تو، نـیّـت کردم
با دو تا قهوه خشکیده به فنجان چه کنم
من که در هرم نفس های خودم سوخته ام
با دل تنگ پراز رنج و پریشان چه کنم
سال ها بر سی دی ماه گذر کردم من!
بی تو با تلخ ترین روز زمستان چه کنم؟
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

جدایی, دی, زمستان, غزل, ناشناس

2 نظر در مورد “من که خود زاده سرمای شب دی ماهم !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *