سهمم از پنجه ی تقدیر، شب ِ بارانی ست!

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
ماه من در دل دیوانه ی شب زندانی ست
سهمم از پنجه ی تقدیر، شب ِ بارانی ست
عقب افتاده تر از آن شده که می گویند
کشور ملتهبم منتظر ویرانی ست
نسبتم می رسد آخر به شب طولانی
شجر ه نامه ی من دولت بی سامانی ست
می نشینم که هواخواه نگاهم بشوی
گرچه منظور من از خواستنت ، پنهان نیست
هم قدم باش از این باغ بچیند سیبی
با تو شیطان شدنم در پی هر عصیانی ست
تو خودت باغ ِ بهشتی به خدا می دانند :
قصه ی آدم و حوا همه جا قربانی ست
سندیت که ندارد بنشینی باغیر
ساحلت امن و دلت صاف و لبت مرجانی ست
دوست دارم نفسی با نفست زنده شوم
گرچه آینه ی تو در پی نافرمانی ست
این چه کامیست که تلخ است شبیه فنجان
این چه داغی قسم خورده ی هر پیشانی ست
آه را می کشم از سینه ی تنگم بیرون
فصل پاییز چرا مقصد بی پایانی ست؟!
حافظم باش گره از نفسم وا بشود
فال خوش یمن ! اگر طالع من ویرانی ست
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

باران, پاییز, سیدمهدی نژادهاشمی, غزل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *