حسین میهمان پرست

سمت دانشكده در ساعت معمولی كه...

سمت دانشكده در ساعت معمولی كه...
گیر می داد به تو خانم مسئولی كه...

با تذكر، و تو اعصاب نداری دیگر
وشدی مات به آن گوشی مشغولی كه...

پشت خط یك نفر انگار خودش را می كشت
می روی حل بشوی در دل فرمولی كه...

عشق یا اینكه هوس، مسئله اینست ولی
می رسی گیج به یك پاسخ مجهولی كه...

دردسر می كشی و دود شدی در سیگار
می خورد روح تو را قوطی كپسولی كه...

هم زد آن قاعده را قاشق تو در لیوان
عشق یا اینكه فرو بردن محلولی كه...

زندگی بود كلاسی كه تمامش كردی
می روی خواب سر ساعت معمولی كه...

...

دانشگاه, غزل ‏ - نظر دهید...