فاطمه معصومه شریف

بی کفن، لب تشنه، بی سر، پادشاه دیگری ؟

توبه هایم را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی می روم سوی گناه دیگری

لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می دهد
می گذارد بر سر هر راه چاه دیگری

گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین
توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری

مثل حر من نیز برگشتم که غیر از خیمه ات
نیست مارا در همه عالم پناه دیگری

ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ
بی کفن، لب تشنه، بی سر، پادشاه دیگری ؟

آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه
آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری

می کشیدند آه هم شمشیرها هم تیرها
از دل هر نیزه برمی خاست آه دیگری

کاش در آن لحظه ها یا خواهرش آنجا نبود
یا نمی انداخت بر جسمش نگاه دیگری

انتقام خون اورا یک نفر خواهد گرفت
از پس این ابرها پیداست ماه دیگری

...

اشعار عاشورایی, حضرت زینب (س), حضرت سیدالشهدا (ع), عمومی ‏ - نظر دهید...