مجتبی دسترنج

شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست...

شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست...
یا اگر این شب من باتو سحر شد یلداست

ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو، اگر...
بعد از این شامِ سیه، ختم سفر شد یلداست

ما که خود چله نشین تو شدیم آقا جان
این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست

شب نشینی و کنار دگران خوب اما
باتو و عشق تو گر جمله به سر شد یلداست

ای خدای کرم و جود و محبت، مهدی
از کرم بر من اگر از تو نظر شد یلداست

همچنان آل علی در خطر تهدیدند
آن دمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست

چون شهیدان تو ای شهد شهادت نوشان
سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست

حرف آخر، اگر این چشم من ای صاحب اشک
امشبی بهر غم جدّ تو تَر شد یلداست...

...

شب یلدا, غزل ‏ - نظر دهید...