اگر چه آب می دهد اما گلاب می گیرد!
فریب تربیت باغبان مخور ای گل
اگر چه آب می دهد اما گلاب می گیرد!
فریب تربیت باغبان مخور ای گل
اگر چه آب می دهد اما گلاب می گیرد!
انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم ...!
در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید...
برصفحهٔ دریا نتوان مشق شنا کرد!
عشق ما را پی کاری به جهان آورده ست
ادب این است که مشغول تماشا نشویم!
من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دو صد زخم مرا، بسم الله!
پیمانهام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید
ای عقل شیشه بار که گل بر تو سنگ بود
در کوهسار سنگ ملامت چه میکنی؟
نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم
میکشی آخر چراغی را که روشن میکنی