احسان سیلابی

چقدر وسوسه‌ دارم برای ماه عسل!

چقدر حیله کند در سرم نگاه عسل
که از خدا بنویسم و از پناهِ عسل

من از زمین و زمان یک پری طلبکارم
که در رکاب بماند به پیشگاهِ عسل

در این ستیزه ی عاشق کُشان کجا باشم؟
میان لشگر حق یا که در سپاهِ عسل؟

برای دیدنِ تو از بهشت رانده شده و
به خاطر نظری شد کسی تباهِ عسل!

وَ دشمنان و حسودان برادرن منند
به لطف عشق بیفتم اگر به چاهِ عسل!

“نماز شام غریبان چو گریه آغازم ”
به حرمت شب چشمان بی گناهِ عسل

وَ عاشقانه ترین ماه نام کوچک توست
چقدر وسوسه‌ دارم برای ماه عسل!

...

احسان سیلابی نظر دهید...