علیرضا احمدی

می گفت خودت را بکشی هم شدنی نیست!

ای آنکه شراب نفست کم شدنی نیست
این شانه به موهای تو محرم شدنی نیست؟!

اصرار نکن بگذرم از داشتن تو
وقتی گذر از حق مسلم شدنی نیست

یک عُمر تو را خواستم از هرکس وناکس!
تقدیر به این وصل مصمم شدنی نیست

می گفت صلاح ست کمی دور بمانیم
می گفت خودت را بکشی هم شدنی نیست!

دیوانه شدن ساده ترین شکل فراق است
من زندگی ام بی تو مجسم شدنی نیست

بگذار تو را مثل خدایم بپرستم
سودازده را ترس جهنم شدنی نیست

رویای من این ست در آغوش تو باشم
رویای قشنگی ست که باهم شدنی نیست !

...

جدایی, علیرضا احمدی, غزل نظر دهید...