احمد حسینی

"عاشقت می‌شوم" خودآزاری ست!

زخم‌های تنم سیاه شدند،
مثل طهران عهد قاجارت

له شدم زیر پای عابرها
لای ته مانده‌های سیگارت

در سرم رفتنت قدم ميزد
خاطراتت مرا بهم می ریخت

طعم نفرت گرفت لب هایت
پشت لبخند‌های بیزارت

در جهانی که عشق ممنوع است،
"عاشقت می‌شوم" خودآزاری ست!

عشق یک نامه‌ی سیاه شده ‌ست
تا شده توی جیب شلوارت...

...

احمد حسینی, جدایی, چهارپاره نظر دهید...

اردیبهشت بی ‌تو برایم جهنم است

اردیبهشت بی ‌تو برایم جهنم است
اردی جهنمی که همیشه پر از غم است

این‌جا به اوج عشق و علاقه نمی‌رسی
این‌جا حضور خاطره‌ها گیج و مبهم است!

می‌ترسم از خودم، به خودم طعنه می‌زنم
این طعنه‌ ها برای رسیدن به تو کم است

هر لحظه مثل صاعقه در من نشسته‌ای
سیلی دست حادثه‌ هامان چه محکم است

کاری به جز شکستن وزن غزل نبود
وقتی که زخم قافیه‌ات عین مرهم است

اردیبهشت گفتی و گفتم نمی‌روم
آخر بهشت بی‌تو برایم جهنم است...

...

احمد حسینی, اردیبهشت, جدایی, غزل نظر دهید...