افشین مقدم

یه مردی به سن من عاشق بشه...

یه مردی به سن من عاشق بشه
با موهای جو گندمی رو به روت

چقدر فرق داره نگاهش به عشق
تو رو میرسونه به هر آرزوت...

با کهنه شراب مست تر میشه شد
نگاه کن چقد تجربه ست پُشت ِ من

نمیبینی خامی و پوچی ازم
فقط گُل می گیری تو از مشت من

خودم کمتر از تو نفس میکشم
که سهم هوامو ببخشم به تو

تو حرف زیادی داری با خدا
بگو تا خدامو ببخشم به تو

ببین هر دفعه توی آغوشمی
یه راز ِ مگو رو بگو میکنم

بمیرم دوباره به دنیا بیام
تو رو از خدا آرزو میکنم

یه مردی به سن ِ من عاشق بشه
به لمس تن و بوسه دل بسته نیست

اگه از زمین و زمان خسته شه
همین که به تو میرسه خسته نیست

به تنهایی عادت نده قلبتو
نگو هرکی عاشق شده باخته

همین عشقی که تو وجود منه
ازم آدم بهتری ساخته...

...

افشین مقدم, ترانه, عاشقانه نظر دهید...