دیوانه وار، پرورشِ مار می دهم !
با خشمِ خود، اگر به خود آزار می دهم
تاوانِ مهربانی بسیار می دهم
در آستینِ خویش به یک عمرِ آزگار
دیوانه وار، پرورشِ مار می دهم
با هرکه مهربان نشوید ای برادران
من دیده ام نتیجه و زنهار می دهم!
با خشمِ خود، اگر به خود آزار می دهم
تاوانِ مهربانی بسیار می دهم
در آستینِ خویش به یک عمرِ آزگار
دیوانه وار، پرورشِ مار می دهم
با هرکه مهربان نشوید ای برادران
من دیده ام نتیجه و زنهار می دهم!
از وحشت خلق، اژدها خواهم شد!
ناچار، مقیمِ ناکجا خواهم شد!
یا رب! مپسند من رقیبت باشم
تنهاتر از این شوم، خدا خواهم شد!
ظهور کن که به تنگ آمدیم از تزویر
ز دستِ منتظرانت ما را خلاص کن !
گاه در گُل می پسندد گاه در گِل میکشد
هرچه آدم می کشد از خامی دل می کشد
گاه مثل پیرمردان ساکت است و باوقار
گاه مثل نوعروسان بی خبر کِل می کشد
کجروی های "فُضیل" این نکته را معلوم کرد :
عشق حتی بار کج را هم به منزل میکشد
موجهای بی قرار و گوش ماهی ها که هیچ
عشق، گهگاهی نهنگی را به ساحل می کشد!
دوست مست و چشم من مست است و میدانم دریغ
دست از آهو ، پلنگِ مست ، مشکل می کشد