رسول یونان

یادت جدا بخیر

یاد عبور مـاه از آن کافه ها بخیر
از یاد رفت قصه ی ما، یاد ما بخیر

در کوچه های برف،کسی ساز می نواخت
یاد شبی که با تو شدم آشنا بخیر

در باد گم شدند رفیقان خوب ما
یاد سئویل، مرضیه و مصطفی بخیر

یاد عزیزت از همه ی یادها جداست
ای من فدای چشم تو، یادت جدا بخیر

...

جدایی, رسول یونان, غزل نظر دهید...