رهی کاوه

با لبت انقلاب خواهم کرد!

خنده هایت نوید آزادیست
تک تکش را کتاب خواهم کرد

چشم هایت مرا سیاسی کرد
با لبت انقلاب خواهم کرد

سرزمینم هزار و اندی سال
زیر یوغ سیاه تنهاییست

شاه باید از این وطن برود
خانه اش را خراب خواهم کرد

وقت آتش بس است با تقدیر
باید این جنگ ها تمام شود

عکس تو قطع نامه ی صلح ست
روی دیوار قاب خواهم کرد

کودتایی بزرگ در راهست
یک تبانی علیه خوشبختی

با توکل به قلب تو آن را
زود نقش بر آب خواهم کرد

کاش از یک لوازم التحریر
چند ماژیک نقره ای بخری

آسمانم ستاره کم دارد
سر فرصت حساب خواهم کرد

تو سلحشور زندگی ِ منی
ناجی ِ این تبار درمانده

فکر تنهایی ات نباش عزیز
من تورا انتخاب خواهم کرد...!

...

رهی کاوه, عاشقانه, غزل نظر دهید...