سعیده درویشی

میهمانم کن به آواز شجریانی مرا

هیزم خشکم که باید گُر بگیرانی مرا
شمس من باشی، شرر پاشی، بشورانی مرا

خسته ام از انزوا و این سکوت لعنتی
میهمانم کن به آواز شجریانی مرا

گم شدم در داستان بی سرانجام جهان
جان رستاخیز من، پیدا و پنهانی مرا

هفت سالِ آب و آبادانی ام دیگر بس است
هفت سالِ دیگرش باید بِویرانی مرا

من هرات و بامیان و بلخ پر رنج توأم
تو دیار شعرخیزی، چون خراسانی مرا

مثل آهویی که دل بسته به صیاد خودش
دوست دارم توی چنگالت بچرخانی مرا

با دوچشمان غزلخیز تو حافظ می شوم
التهاب واژه هایی، روح دیوانی مرا

من که مثل یک جواب ساده ی اقلیدسم
تو سئوال سخت افلاطون یونانی مرا

مانده ام نام تو در بین کدامین واژه است؟
هم تو زخمی هم تو دردی هم تو درمانی مرا

بستری خشکم ولی آبستن صد جویبار
ریشه های من تویی، آغاز بارانی مرا

من طنین شعر شورانگیز سعدی می شوم
تو شروع واژه های رو به پایانی مرا...

...

سعیده درویشی, عاشقانه, غزل نظر دهید...