محمود حبیبی کسبی

پشت سرت کسی ست که شق القمر کند

ای کاش این سحر ز صبوحی حذر کند
یا اینکه در ، به راه تو ، خود را سپر کند

امشب نماز را به فردا اقامه کن
تا قاتل از نماز جماعت حذر کند

بیدار شد که در صف پشت تو ایستد
تا صف به صف ملائکه را دربدر کند

ای ماه سر به مهر سر از سجده برمدار
پشت سرت کسی ست که شق القمر کند

در آستین خویش نهفته است تیغ را
تا آستان تو لب شمشیر تر کند

می خواهد از شکافتن فرق موج ها
موسی صفت به آن سوی دریا گذر کند

این معجزات آیت پیغمبری نبود
داد از کسی که بر دل شیطان نظر کند

محراب در تلاطم خونابه غرق شد
خورشید خون گریست که شب را سحر کند

نامردی از هراس به پل کوچه ها گریخت
مردی کجاست ؟ تا که حسن را خبر کند

تا او بیاید و پدرش را به دوش خویش
از شط خون مسجد کوفه به در کند

در کاسه های شیر ، شفا موج می زند
شاید که زخم شیر خدا را اثر کند

مولا به یاد فاطمه بر سر حنا گرفت
تا مثل روزهای جوانی سفر کند

...

شهادت حضرت علی (ع), غزل, محمود حبیبی کسبی نظر دهید...