کوروش کیانی

زن ماشه را دو ثانيه قبلش چكانده بود !

از روی دست خط قشنگش كه مانده بود
ديشب به احتمال قوی شعر خوانده بود

اسمش بهار بود، ولی موج انفجار
پروانه های روسری اش را پرانده بود

پرتاب ناگهانی خون روی صورتش
چندين گل شقايق كوچک نشانده بود

وقتی پلیس وارد اين اتفاق شد
چيزی برای ثبت جنايت نمانده بود

گفتند: مرد نيمه شب با دوچرخه اش
خود را به كوچه گل مريم رسانده بود

می خواست اعتراف بزرگی كند ولی
زن ماشه را دو ثانيه قبلش چكانده بود !

...

غزل, کوروش کیانی نظر دهید...