باران تندی در امیر آباد می آمد...

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
آن شب صدای گریه و فریاد می آمد
آن شب تو تنها مانده بودی، باد می آمد
آن شب صدایی شیشه ها را مضطرب می کرد
باران تندی در امیر آباد می آمد...
باران نه، از چشم زمین انگار سیلی که
با نعش مشتی ماهی آزاد می آمد
باران نه، اشک شادی اُردی جهنم بود
وقتی برای زادن خرداد می آمد
دنیا شبیه کوسه ای مشتاق خون ات بود
در آب اگر یک قطره می افتاد، می آمد
ترسیده بودی،شعر می خواندی، زنی تنها
از فصل های سرد فرخزاد می آمد
جمعه تو را میزد ، صدای جیغ گنجشکی
از حوض بی نقاشی فرهاد می آمد
آن شب اتاقت سرخ شد، آن شب تو را بردند
آن شب تو تنها مانده بودی، باد می آمد
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

اردیبهشت, باران, حامد ابراهیم پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *