باغت آبادان! به محصولاتِ میهن قانعم!
انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی
دامنت کوتاه اگر آمد پشیمانی چرا
خنده از روی تظاهر، اخم ِ پنهانی چرا
چشمهایت معرکه، چاقوی ابرویت بلا
دخل من آورده ای، دیگر رجز خوانی چرا!
لرزه ات کم بود تا در خود فرو ریزم شبی
اینهمه پس لرزه های بعد ویرانی چرا!
ماه ِ کُردی! کشته ات در بیستون جا مانده است
دیگر این رقص ِ سنندج تا مریوانی چرا!
نه سوالی نه جوابی، خودسر و بی پرس و جو
می بری با خنده از من دل به آسانی چرا
باغت آبادان! به محصولاتِ میهن قانعم!
این تکانِ شاخه های سیب لبنانی چرا!
من خمار خمره ای از بوسه ام بانو شراب!
با لبان چون تویی، انگور شاهانی چرا!
دوست داری غرق در دریای زیبایی شوم؟
بادبانِ روسری بر موی توفانی چرا!
نه اذان، ناقوس میخواهم، کلیسایت کجاست
تا تو هستی مریمم، دین مسلمانی چرا!
گفته بودی سعدی ِ شعر ِ معاصر میشوم
بردی ام از یاد و شعرم را نمیخوانی چرا!
سلام خیلی شعر زیبا و دلنشینی هست
اشعار جناب میدری جذاب و قابل تحسین است. به خودم می بالم که عاشق اشعار ایشان و اهل استان بوشهر هستم.
سلام، محشره این شعر و دیگر شعراتون ،آقای میدری،زنده باشیییییی
درود
اشعار آقای میدری از جمله این شعر همه بیت الغزل معرفت است