خیر است اگر یک شب برایم دلبری کردی!
انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی
شاید برای بار آخر بود خندیدم
درکوچه ها نعش زمستان بود و تنهایی
با قار قار یک کلاغ پیر رقصیدم
با قامت تا خوردهی یک مرد رویایی
شاید تو خود می خواستی یارب که این آدم
از بدو خلقت در کف یک اهرمن باشد
آیینهی عمر من و هفتاد پشت من
افتاده در پای پر از تردید زن باشد
پیوند خوردی با من و با روزو شب هایم
شاعر شدم بی هیچ تردیدی برای تو
تا با وجود این همه پوچی غزل سازم
از انتهای... انتهای... انتهای تو
تا آشنا با خلق و خوی کافرت باشم
در شعر هایم گیسوانت را رها کردی
یک شب در اوج تیره گی دندان گرگی را
با بره های دامن خود آشنا کردی
این جا هوای زندگی در حد تخار است
گم میشوی در کوچه ها از فرط خاموش
با پاره های از تنت در هر کجای خاک
افتاده چون ابیات در دست فراموشی
تا حد امکان از لبانت دور افتادم
آلوده ام با عشوهی کبک دری کردی
پاکی شبیه آسمانها, مثل دریا ها
خیر است اگر یک شب برایم دلبری کردی