جمعه غروب!

انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
جمعه، غروب، همهمه ی شهر نکبتی
الاکلنگ، تاب و یک پارک دولتی
یک دو سه... تا هزار و نود هم شمرده است
نفرین به انتظار - همین بمب ساعتی -
آمد دوباره مثل عروسک ستاره پوش
من ترمزم بریده ولی با چه جراتی...
هی پا به پا نکن، دِ بگو دیر می شود
اینجا نایست توی گلو بغض لعنتی
خانم سلام ... نه ... من که گدایی نمی کنم!
عاشق شدم که چشم تو اصلا قیامتی
-گمشو! "صدای خواهش دستی بریده شد"
گفتم بزن به چاک لجن مرد پاپتی
از روی دنده های چپش حرف می زند
حالا کبود می شود این رنگ صورتی
چیزی شبیه حرمت حوا شکسته بود
زن در کنار جاده رها... بعد مدتی
ترمز، نوار هایده، بانو سوار شد
گم شد میان لفظ "خیابان" به راحتی
ته مانده های خانمِ رویا که دود شد
بعدش مچاله می شود این مرد پاکتی...
 
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی

اجتماعی, جمعه, رسول کامرانى, روزهای هفته, عاشقانه, غزل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *