وجیهه جامه بزرگی

تک بیت نابی حک شده بر پشت نیسانم!

زیبایی من کار دستم داده، میدانم!
تک بیت نابی حک شده بر پشت نیسانم!

یک روز من هم بوده ام در اوج اما، آه
از عرش بر فرش آمدم، همزاد بارانم

ورد زبان هر کس و ناکس شدم افسوس
شادند و می خندند بر چشمان گریانم

هر کس که دورم زد فقط روی خوشم را دید
تندیس لبخند زنی در کنج میدانم

سر در گمم مثل کتابی در کف باد و
در تو خلاصه میشود آغاز و پایانم

از من نرنج , این دوری از بخت بد ما بود
چون سایه ی من هستی و از تو گریزانم

در کاخم اما در دلم شوق وطن دارم
اینجا "عزیزم"  آری اما فکر کنعانم

غیر از تو از هر قید آزادم ولی تنها
با یاد تو سر می کنم در کنج زندانم

با تو چشیدم طعم خوب زندگی را عشق!
اما پشیمانم پشیمانم پشیمانم

...

غزل ‏ - نظر دهید...

دشمن ِ بد بهتر از یک دوست، اما دشمن است

می روی اما برایم مثل روز ِ روشن است
زندگی بعد از تو بر وفق مرادِ این زن است

داغی ِمردادی و من، غنچه ی اردیبهشت
رسمِ تو، شادابی ِ من را به یغما بردن است

بعد ازاین تقدیر ِ تو مانند اشک ازچشم من
ذره ذره روی خاکِ بی کسی افتادن است

با تمام دشمنانم دوست خواهم شد که صد،
دشمن ِ بد بهتر از یک دوست، اما دشمن است

با تو از مردانگی از مهربانــی دم زدن
قصه ی کوبیدن آب درونِ هاون است

از خیالت می گریزم باز، اما مثل مرگ
سایه ای هستی که هرجایی که هستم بامن است

...

اردیبهشت, رابطه, مرداد ‏ - نظر دهید...