وحی مُنزل!
کلامت وحی مُنزَل قامتت برپا تر از تخت سلیمانی
خدا را این ونوس پیکرت را از کجا آورده ای بانو ؟
هلال ماه ابروی تو را عمری است در مهتاب می بینم
خمار سر کجِ رامشگرت را از کجا آورده ای بانو ؟
نمی دانم تو با گل می شوی زیبا و یا گل با تو زیباتر
به روی سر گل نیلوفرت را از کجا آورده ای بانو ؟
به تاراج نگاهم می بری وقتی نگاهم می کنی گاهی
نگاه خیره ی غم پرورت را از کجا آورده ای بانو ؟
خدا خواباند با یک دست، دست کُلِّ جراحان بینی را
و اِلّا بینی خوش منظرت را از کجا آورده ای بانو ؟
کجا خوشرنگ تر از شاه توت باغ گچساران لبی باشد ؟
بگو لبهای اعجاب آورت را از کجا آورده ای بانو ؟
چه دلهایی که صید چاله روی گونه های سرخ فامت شد
سراب گونه های محشرت را از کجا آورده ای بانو
فقط ابریشم کشمیر باید دستمال گردنت باشد
گلوی خوش تراشِ مرمرت را از کجا آورده ای بانو ؟
شِکَرخندان آتش پاره یا بیرون نیا از کوچه باغت یا
بفرما صورت پیغمبرت را از کجا آورده ای بانو ؟