حسین ظهرابی

نیلوفر!

شاید برای عاشقی دیر است، نیلوفر!
قلب تو از مرداب من سیر است، نیلوفر!

باید تو را از خاطرم بیرون کنم دیگر
عشقم برایت دست و پاگیر است، نیلوفر!

اصلاًخدا این عشق را در چهره ات جا داد
این عشق هم بدجور واگیر است، نیلوفر!

ذهن تو جا خوش کرده در خواب و خیالاتم
این خواب حتماً جای تعبیر است، نیلوفر!

هرچند سنگین است جُرم چشم های تو
قلب خودم یک پای تقصیر است، نیلوفر!

...

جدایی, حسین ظهرابی, غزل نظر دهید...

با نگاهای تُند شوهری ات، توی گوشی شماره ی مشکوک!

عطر موهای زیر روسری ات،
خوشگل ِ دست های جوهری ات

با نگاهای تُند شوهری ات،
توی گوشی شماره ی مشکوک!

«مهدی ِ موسوی» ِ خسته تری
پشت درهای کور ِ بسته تری

کنج ِ بدبختی اش نشسته تری
گم شدن توی کوچه ی متروک..

محو ِ یک بی قراری ِ مفرط
روی تخت ِ تن ِ تو لَم دادن

اسم تو بر لبم حرام شدن
به لبان من و تو سم دادن

عقده ای توی بال های من:
نپریدن به عمق دره ی تو

که مبادا به حجم ِ تو برسد
عاشق ِ ذره ذره ذره ی تو

که به راه بدی کشیده شوی،
مثل سیگار از ته ِ پاکت

که مبادا دوباره دندانم
بشکند توی پُرز ِ مسواکت!

...

حسین ظهرابی, خیانت نظر دهید...