رضا ایزدی

نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم ...

نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم...
من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم ...

عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم ...

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی ..
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم ...

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف، من رویم نشد، جَستم ولی آیا تو هم ...

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان ...
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم ...

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم، آدمی پستم ولی آیا تو هم ...

عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی از این دستم ولی آیا تو هم ..

نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم ...

...

رضا ایزدی, عاشقانه, غزل نظر دهید...

عاشقی جرم است و زندانی منم !

عاشقی جرم است و زندانی منم
عید قربان است و قربانی منم !

خنجرت را تیز و بران کرده ای
او که خوابیده به پیشانی منم

مست و مجنونی و از خود بیخودی
آنقدر مستی، نمی دانی منم!

عاشقت بودم زمانی پیش تر
حال، سرشار از پشیمانی منم

تا کنون دریا و طوفان دیده ای ؟
بدترین دریای طوفانی منم

آسمانم را تو ابری کرده ای
حال اینک ابر بارانی منم

می کُشی آزرده خواهی شد که چون
هر طرف تا سر بچرخانی منم

شعر می خوان ، فراموشم کنی
عاقبت در بیت پایانی منم !

...

جدایی, رابطه, رضا ایزدی, غزل نظر دهید...

سال هشتاد و ...

تیشه ی عشق تو از ریشه و بنیان زده است
ریشه ی قلب مرا او به هر عنوان زده است

عشق وحشی تو حتی به دلم رحم نکرد
مثل گرگی که به یک گله ی چوپان زده است

سال هشتاد و بگو چند...دلم دید تو را ؟
از همان سال دلم سر به بیابان زده است

از همان وقت که او عاشق و دیوانه ی توست
سالیان است به چشمم نم باران زده است

کاش آن سال کذایی دل من زنده نبود
چون که امروز دلم قایق طوفان زده است

قایقی کوچک و چوبی و ضعیفست که آن...
دل به امواج خطرناک فراوان زده است

دل سپرده شست به امواج که شیطان صفتند
مثل ابلیس که صد زخم به انسان زده است

عاقبت عشق مرا چشم تو نادیده گرفت
خنجری بود که او بر دل بی جان زده است

...

رضا ایزدی, عاشقانه, غزل نظر دهید...