علی زارعی رضایی

حیف است پخته آمده ام، خام بگذرم!

از نان گذشته ام من و از نام بگذرم
هیهات، لحظه ای اگر از جام بگذرم!

من یک کبوترم،سر این بام مانده ام
من آفتاب نیستم از بام بگذرم!

اینک منم کبوتر زخمی کنار تو
باید از آب و دانه و از دام بگذرم

دست مرا بگیر و ببر در تنور عشق
حیف است پخته آمده ام، خام بگذرم!

از چال چانه ی تو به چاه لبت شدم
حالا چگونه می شود از کام بگذرم!

تو قبله ام شدی که برای تو ناگهان
از مسجدالحرام و از احرام بگذرم

کافر شدن چقدر می آید به من اگر
روزی کنارت از همه آرام بگذرم

...

عاشقانه, علی زارعی رضایی, غزل نظر دهید...

مقدر است کماکان دچار بنشیند!

هنوز مانده دل من به بار بنشیند
مقدر است کماکان دچار بنشیند!

نمی رسد به زمین ابر اگر شود حتی
که قطره قطره به روی بهار بنشیند

همیشه عامل آهنگ عاشقانه ی توست
شبیه زخمه که بر سیم تار بنشیند

همیشه قسمت لب های من فقط خار است
اگرچه روی لب تو انار بنشیند

چه سخت می گذرد روز و شب اگر این دل
کنار چنبره ی تلخ مار بنشیند

رهام می کنی از سمت باد گیسویت
که نام من سر سنگ مزار بنشیند

قرار بود قرار دلم شوی، نشدی
که باز هم دل من بی قرار بنشیند

...

جدایی, عاشقانه, علی زارعی رضایی, غزل ‏ - نظر دهید...

گرمای بی نهایت اهواز بس نبود!

شب بود و ماه بود و بیابان اضافه شد
یک غصه بر ستم کشیِ جان اضافه شد

از سمت قلب خسته ی من ترس و دلهره
از سمت چشم های تو طوفان اضافه شد

موی تو، تور و ماهی بی چاره قلب من
قلاب عشق آمد و بر آن اضافه شد

تیرت دقیق آمد و بر شعر من نشست
زخمی عمیق بر دل حیران اضافه شد

از بس خیال در سر من دور می زند
در کوچه ای هزار خیابان اضافه شد

گرمای بی نهایت اهواز بس نبود
توی سرم شلوغی تهران اضافه شد!

می خواستم ببینمت اما نیامدی
فیلی به تنگی دل فنجان اضافه شد

حالا سپیده سر زده از سمت خانه ات
دیدار پا نداده و هجران اضافه شد

این صبح با شبی که نباشی چه فرق داشت
آغاز دیدن تو به پایان اضافه شد

...

جدایی, رابطه, عاشقانه, علی زارعی رضایی, غزل نظر دهید...