دوست دارم که بعد مدت ها،نت بخوانی و از "بنان" بزنی!
دوست دارم که بعد مدت ها،نت بخوانی و از "بنان" بزنی
با سه تارت مرا بشورانی، تا خود صبح "شد خزان" بزنی
رژ قرمر چقدر می آید، به لب و استکان و این چایی
استکان می شود پر از ماهی، به لبانش اگر دهان بزنی
ذوقم این ست بعد از این دوری، کل امشب دوباره بیداریم
من برایت غزل بخوانم و باز ، تو برایم دم از "زبان" بزنی
دوست داری "فرانسه" یادم هست، تلخِ تلخ و بدون شیر و شکر
دوست داری گلم از این قهوه ، استکان پشت استکان بزنی ؟
ژست "نصرت" گرفتـه ای بانو، می نشینی کنار سیگارت
می نویسی غزل غزل از درد،تا که طعنه به شاعران بزنی
شب چشمت دوباره مهتابی ست،این قرار سه شنبه ها بوده
از حرم بی قرار برگشتی ، تا سری هم به جمکران بزنی
خسته ای از مسافرت بانو، بغض داری همیشه می دانم
توی ایوان نشسته ای غمگین، تا نگاهی به آسمان بزن