سید سعید صاحب علم

من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی

من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی
همان آهنگ زیبا که زبانش را نمیدانی!

مرا، حل کرده ای پاسخ بدست آورده ای اما
از این ارقام طولانی یکانش را نمیدانی!

نمازی بود در شهری میانِ راهِ دلبستن
وضو داری ولی وقت اذانش را نمیدانی!

مرا چون عیدفطری دوست داری، مشکلت اینجاست
به این عیدی که دل بستی زمانش را نمیدانی

محبت کافه ای شیک و تماشایی ست در تهران
که وصفش را شنیدی و نشـانش را نمیدانی

به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ
که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی

...

رابطه, سید سعید صاحب علم, غزل نظر دهید...