شب بخیر
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشكارِ من!
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشكارِ من!
بخواب آرام ای عشقم که من بیدار بیدارم
فراقت تا سحر هر دم کند بیمار بیمارم
بخواب آرامِ جانِ من کنارت بودم و هستم
بخواب آرام من امشب چو هر شب سخت هوشیارم
تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم
بخواب آرام تا فردا که من مشتاق دیدارم
میان سینه ام بغضی دل من گریه می خواهد
ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم
دلم تنگ است می دانی که بی تو هیچ و تنهایم
نگر بر تلخی ام بی تو به این روز و شب تارم
چه میشد گر سحر میشد دلم بی تاب روی تو
نوازش کن مرا هر دم که من بی عشق بیمارم
به چشمانت قسم عشقم که بی عشق تو میمیرم
فدای پاکیت گردم گل زیبا و بی خارم
تمام آرزوی من، بخواب آرام چون هستم
نوازش می کنم مویت بخواب آرام، بیدارم
ظاهراً دنیا به دو دسته آدمای خوب و بد تقسیم میشه
درسته بدها، روزاشون رو جالب تر ميگذرونن
اما خوبا شبا رو راحت تر میخوابن
وقتی لباس خواب مى پوشی
هر ساعتی كه باشه شب میشه!
دستم! لباست! هردوشون بازن
این شعر داره بى ادب میشه...!
ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گلِ سپیده شكفت و سحر دمید بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
بهوش باش كه هنگام آن رسید بیا
به گام های كسان می برم گمان كه توئی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی كه فلك خوشه خوشه پروین داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چید بیا
امید خاطر سیمین دل شکسته توئی
مرا مخواه از این بیش ناامید , بیا !
بیدار مانده ام که تو را مثنوی کنم
آسوده تر بخواب ! عزیز دلی هنوز
تو به خواب من آمده ای
وَ این زیباترین
فرصت میزبانی است...!
باید چشم بر بیداری ها ببندم
و تا ساعتِ خورشید زنگ بزند ،
تمام رؤیاها را با تو قدم بزنم
باید دستت را بگیرم ؛
مراقبت باشم
تا نترسی وقتی
زیر پایت خالی می شود...
قسمت شده اينكه من به دامى بخورم
يك عمر فقط چوب سلامى بخورم
اين چند هزارمين شبِ بيداريست
بايد بروم ديازپامى بخورم ...
گفتی مگر به خواب ببینی رخ مرا
دیوانه از خیال تو خوابم نمی برد!
شب از مهتاب سر میره،
تمام ماه تو آبه
شبیه عکس یک رویاست
تو خوابیدی جهان خوابه
تو خواب انگار طرحی از
گل و مهتاب و لبخندی
شب از جایی شروع میشه
که تو چشماتو می بندی ...