عید نوروز

نوروز شد ولی دل من نو نمی شود!

نوروز شد ولی دل من نو نمی شود
یک بوده ای همیشه و یک، دو نمی شود!

بیهوده دست و پا زدم از غم رها شوم
مرداب من دچار تلالو نمی شود

میخواستم فرار کنم با تو از خودم
بن بست تو که کوچه در رو نمی شود!

صدها غزل سرودم عزیزم برای تو
در عصر ما سروده که کادو نمی شود!

از (تو) برای قافیه ام خسته ام ولی
هر کار می کنم نشود (تو) ، نمی شود!

رامین و ویس و لیلی و مجنون فسانه بود
شیرین ما که عاشق خسرو نمی شود!

...

جدایی, عید نوروز, غزل ‏ - نظر دهید...

جای سبز چشم های تو هزاری می دهند!

دیده بوسی ها که پیغام بهاری می دهند
یک دقیقه حال، ساعت ها خماری می دهند

عید، اینطوری بدون تو محرم می شود
روزها بوی غریب سوگواری می دهند

شهر، منهای تو -قبرستان بگویم بهتر است-
کوچه هایش حس آدم را فراری می دهند

زنگ پشت زنگ، هفده ساله ها سر می رسند
دور از چشم تو عکس یادگاری می دهند

عید، عید باب طبعم نیست وقتیکه به من
جای سبز چشم های تو هزاری می دهند

...

دلتنگی, عید نوروز, غزل, مهدی فرجی نظر دهید...

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد

برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد

عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد

چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد

گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد

...

شعر گرافی حافظ, عارفانه, عید نوروز, غزل نظر دهید...