ماه رمضان

شب قدر است و من از نامه ی خود بی خبرم

شب قدر است و من از نامه ی خود بی خبرم
امشب از ناله ی جانسوز علی خون جگرم

در سرم فزتُ وَ ربّی ست که محراب شنید
زده از داغ همین حادثه گویی به سرم

اود دوشوب قلبیمه چون قانه باتیب حیدریمیز
قاناتی سینمیش او بیر یاره لی قوشدان بترم

ترجمه بیت آخر :

به قلبم آتش افتاده چون حیدرمان در خون غرق شده
از آن پرنده ی زخمی که بالش شکسته بدترم

...

غزل, ماه رمضان ‏ - نظر دهید...

گر چه ماه رمضان است بیاور جامی !

زان می عشق کزو پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلفِ شمشادقدی، ساعدِ سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن اِنعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

...

شعر گرافی حافظ, عارفانه, ماه رمضان نظر دهید...

‎من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم !

روزه ام را باز با آغوش تو وا مى كنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا مى كنم

‎بی محابا صورت ماه تو را می بوسم و
‎از همین امروز عید فطر برپا می کنم

‎در نماز ظهر رکعت های من گم می شود
‎عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم

‎روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
‎بین این مو گندمی ها یاد حوا می کنم

‎در خیابان دختران خوب می بینم ولی
‎با زبان روزه ام "استغفرالله" می کنم

ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
‎من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم!

...

اروتیک, غزل, فرامرز عرب عامری, ماه رمضان نظر دهید...