از انگشتری آسمان هایم نگین افتاد...

صدایی آمد از دریا که مردی بر زمین افتاد
و بر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد

زدند آنقدر سویش تیرهای بی هوا اما
نیفتاد از نفس تا این که مشکش بر زمین افتاد

چنان بر سرو قدی که جهان در سایه سارش بود
تبر زد بارها دشمن که از بالا چنین افتاد

به جای دست تیری که به چشمش بود شد حائل
زمانی که به روی خاک ها از صدر زین افتاد

فلک وقتی رکاب خالی اش را دید زد فریاد
که از انگشتری آسمان هایم نگین افتاد

...

اشعار عاشورایی, حضرت عباس (ع), غزل ‏ - نظر دهید...

باز آمدی و قلب مرا شاد کرده ای

باز آمدی و قلب مرا شاد کرده ای
این خانه را به دست خود آباد کرده ای

من سالهاست منتظر این دقایقم
سال مرا به ثانیه انشاد کرده ای

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
درمان تویی که روح مرا شاد کرده ای

سرگشته فراق چه دانی چه می کشد!
دلداده را چگونه تو امداد کرده ای!

این دوری و جدایی و هجرت صلاح نیست
خون بر دل شقایق و شمشاد کرده ای

زندانیان زلف تو بی حد و بی مرند
تنها مرا زبندخود آزاد کرده ای

خوش آمدی به صحن و سرای دلم عزیز
دستت درست؛ قلب مرا شاد کرده ای

...

جدایی, عبدالرحیم عبدالکریمی, غزل نظر دهید...

اصلا رقیه نه، مثلا دختر خودت

اصلا رقیه نه، مثلا دختر خودت؛
یک شب میان کوچه بماند، چه میشود!؟

اصلا بدون کفش، توی بیابان، پیاده نه !
در راه خانه تشنه بماند، چه میشود!؟

دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش، نه !
تنها به زور گوشواره بگیرد، چه میشود!؟

گیریم خیمه نه، خانه و یا سرپناه، نه !
یک شعله پیرهنش را بگیرد، چه میشود!؟

در بین شهر، توی شلوغی، همیشه، نه !
یک شب که نیستی، بهانه بگیرد، چه میشود!؟

اصلا پدر، عمو و برادر نه، جوجه ای...
تشنه مقابل چشمش بمیرد، چه میشود!؟

دست گناهکار مرا روز رستخیز
یک دختر سه ساله بگیرد چه میشود

...

اشعار عاشورایی, حضرت رقیه (س), ناشناس نظر دهید...

معدوم، از برای چه، این چرخِ دون نشد؟!

در حیرتم که چرخ چرا غرق خون نشد؟!
در ماتم حسین، زمین واژگون نشد!

چون آفتاب یَثرِب و بَطحا غروب کرد
رخسار آفتاب چرا قیرگون نشد؟!

چون فخر کائنات، نگون شد ز پشت زین
بنیاد کائنات چرا سرنگون نشد؟!

جان جهان ز جسم جهان رفت؛ وین عجب
کین جانِ سخت، از تن یـاران برون نشد!

افتاد آسمان امامت چو بـر زمین
ساکن چرا سپهر و زمین بی ‌سکون نشد؟!

آن تیره ‌شب، دریغ که در دشت کربلا
بر رهنمای خلق کسی رهنمون نشد!

«خاقان» به ماتمِ شه دین گفت با فغان:
معدوم، از برای چه، این چرخِ دون نشد؟!

...

اشعار عاشورایی, حضرت سیدالشهدا (ع), غزل, فتحعلیشاه قاجار نظر دهید...

باید ببخشی شاعر سر به هوایت را!

دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را
من دوست دارم زندگی بادست هایت را

از بی قراری های قلب من خبر دارد
بادی که می دزدد برای من صدایت را

زوی زمین بودی و من در ماه دنبالت
باید ببخشی شاعر سر به هوایت را

تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری
در مشت خود جا داده باشم بی نهایت را

زود است حالا روی پاهای خودم باشم
از دست های من نگیری دست هایت را

هرکس تو را گم کرد، دنبال تو در من گشت
انگار می بینند در من ردپایت را

بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی
گنجشک ها، خانه به خانه ماجرایت را

وقتی پر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را

...

رویا باقری, عاشقانه, غزل نظر دهید...

ﺍﺯ ﻗﻮﻡ تکفیرى ﺩﺍﻋﺶ ﻫﻢ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺗﺮ!

ﯾﮏ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﺯ ﻗﻮﻡ تکفیرى ﺩﺍﻋﺶ ﻫﻢ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺗﺮ!

ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ میگوید
ﺍﻭﺍﺯﻩ ﺍﺕ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﺑﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺗﺮ!

ﺷﺐ ﭘﺮﺳﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﺕ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ
ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻌﺮ مى زاید

ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺧﺮ ﺷﺎﻡ ﺳﮓ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ
ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﺗﺮ!

ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ

ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﺜﻞ ﻗﻄﺮﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ
ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﻣﻔﻘﻮﺩﺍﻻﺛﺮ ﻫﺎ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺗﺮ!

...

عاشقانه, نیما شکرکردی نظر دهید...

جمعه غروب!

جمعه، غروب، همهمه ی شهر نکبتی
الاکلنگ، تاب و یک پارک دولتی

یک دو سه... تا هزار و نود هم شمرده است
نفرین به انتظار - همین بمب ساعتی -

آمد دوباره مثل عروسک ستاره پوش
من ترمزم بریده ولی با چه جراتی...

هی پا به پا نکن، دِ بگو دیر می شود
اینجا نایست توی گلو بغض لعنتی

خانم سلام ... نه ... من که گدایی نمی کنم!
عاشق شدم که چشم تو اصلا قیامتی

-گمشو! "صدای خواهش دستی بریده شد"
گفتم بزن به چاک لجن مرد پاپتی

از روی دنده های چپش حرف می زند
حالا کبود می شود این رنگ صورتی

چیزی شبیه حرمت حوا شکسته بود
زن در کنار جاده رها... بعد مدتی

ترمز، نوار هایده، بانو سوار شد
گم شد میان لفظ "خیابان" به راحتی

ته مانده های خانمِ رویا که دود شد
بعدش مچاله می شود این مرد پاکتی...

 

...

اجتماعی, جمعه, رسول کامرانى, روزهای هفته, عاشقانه, غزل نظر دهید...

فوق العاده - رستاک حلاج

دانلود آهنگ "فوق العاده" از رستاک حلاج با کیفیت 320

 

من خوب خوبم، گیتارم کجاست
تو که میرقصی همه چیز زیباست

تو که میرقصی زندگی ساده ست
من عاشق شدم، این فوق العاده ست

تو که میرسی به آرزوهات
منو رها کن تو موج موهات

منو برسون به بچگی هام
باید دوباره به دنیا بیام

من خوب خوبم لبخندت کجاست
تو که میخندی ، همه چی زیباست

تو که میخندی، عشق بی اراده ست
من عاشق شدم، این فوق العاده ست

...

ترانه, رستاک حلاج, رستاک حلاج نظر دهید...

نیلوفر!

شاید برای عاشقی دیر است، نیلوفر!
قلب تو از مرداب من سیر است، نیلوفر!

باید تو را از خاطرم بیرون کنم دیگر
عشقم برایت دست و پاگیر است، نیلوفر!

اصلاًخدا این عشق را در چهره ات جا داد
این عشق هم بدجور واگیر است، نیلوفر!

ذهن تو جا خوش کرده در خواب و خیالاتم
این خواب حتماً جای تعبیر است، نیلوفر!

هرچند سنگین است جُرم چشم های تو
قلب خودم یک پای تقصیر است، نیلوفر!

...

جدایی, حسین ظهرابی, غزل نظر دهید...